خداکنه اون چیزی که توذهنم اتفاق نیفتاده باشه😞
یعنی باز باید برگردیم به روزای تلخ؟
ان‌شاالله که اون طوری نمیشه ولی آخه خودم شنیدم باگوشای خودم😐
وای خداجونم نه‌هاااااا...خدامنوبکشه راحت شم اه واقعااگه اون روزا دوباره تکرارشن این دفعه دیگ نمی‌تونم تحمل کنم! آخه تا کی؟ هوم؟
امروز یکم نگرانم یعنی خیلی نگرانم!
از آدمایی که با خودشون حرف میزنن بدم میاد. از آدمایی که زیادحرف میزنن هم بدم میاد! حس میکنم دوباره داره به حالت اولش برمیگرده واین خیلی نگرانم کرده!!!
صبح امتحان فارسی داشتم ووباهرزحمتی که بود دادم ونمیدونم چن می‌گیرم😐زبان هم که یه صفحه ازم پرسید درست جواب دادم. دینی هم که درس داد🚶♂️ساعت نه هم کلاس فیزیک داریم وهنوزبه تدریسش نگانکردم😑بلیدازاول برنامه رو شروع کنم وبخونم....
حتماگزارشش رواینجا میزارم.
ناهارم قرمه سبزی درست کردم وخوشمزه بودانصافا😁👌
عصرهم کلاس داشتم وکلی هم خوش گذشت. استادمون خیلی خوش اخلاق وپایس😁یدونس😁
الان دخترعمه طیبه خونمونه وشبوهم می‌مونه وفردا خاله‌ها وزندایی میان خونمون😬ومنم کلی درس دارم🚶♂️
این مرغ عشقا 10تاتخم دارن یکیشونم درنیومده😐😑
یخورده دلتنگم... دلتنگ داداش شروین، دلتنگ م.... نمیدونم کاردرستی کردم یانه... ولی الان خیلی دلتنگشم!شب ک میشه وتنهامیشم فکروخیالش ولم نمیکنه 💔
یه خورده هم دلم گرفته نمیدونم چرا؟! خداجونم خیلی وقته برات نامه ننوشتم ن؟ 🙃
بابت سلامتی مون وخوب شدن باباوخوشحالی مامان وجورشدن کاراشون و.... ازت ممنونم.
ولی الان دلم خیلی گرفته چیکار کنم خدای من؟! 🥺
فردادوباره بایدصبح پاشم وبعدتموم شدن کلاسام... کارای خونه روانجام بدم وناهاردرست کنم وبه درسای حسین هم برسم بعدشم ک کلاس داره بعدتموم شدن اونم یکم استراحت میکنم وبعدش بازبایدخونه روتمیزکنم وبه درسام برسم😉برنامه هرروزم بجزجمعه‌هاشده این 🚶♀️
روزا تکراری شده ن؟ 🙃
همین....
تعداد صفحات : 0